خوداثربخشی فرآیندی ذهنی و ادراکی است که با مهارتهای فردی سر و کار ندارد بلکه به قضاوتهای فرد درباره این که با مهارتهایش چه کارهایی میتواند انجام بدهد، توجه میکند.
مفهوم احساس خوداثربخشی یا احساس کارآمدی شخصی که آلبرت باندورا، روان شناس امریکایی آن را رواج داده است، به انتظارها و ارزیابیهای فرد از خود در موفقیت در یک کار یا رسیدن به هدف یا نتیجه ارزشمند از راه فعالیتهای فردی اشاره دارد.
رهبری در سازمان از اهمیت زیادی برخوردار بوده و همواره به عنوان یکی از ارکان موفقیت هر سازمانی تلقی میشود.
شناخت رهبری و آن در سازمان کمک زیادی به بهبود موفقیت در سازمانها میکند.
رهبران اثربخش اساسیترین و نایابترین منابع هر سازمان هستند.
برای شناخت رهبر مویر لازم است فرآیند رهبری درک شود.
یکی از روشهای درک فرآیند رهبری آن است که رفتار رهبران در سازمانهای تجاری» دولتی» نظامی و نظایر آن مورد مطالعه قرار گیرد.
امروزه بیش از هر زمان» سازمانها نیاز به رهبرانی اثربخش دارند.
جهت تعیین حجم نمونه نیز از جدول مورگان بهره گرفتم شدوکه با ترجه بس جدوای راد شده حجم انم ونم 75 نف برا برد ند وننایج نضان دادم که مزافههای سبکهای تحوالی گرا و اثربخنی سازمانی رابطه معناداری با یکدیگرادارندکارایی و اثر بخشی دو روش قضاوت در مورد فعالیتهای یک شرکت کسب و کار، دولتی یا غیره هستند.
کارایی در اصل مفهومی در مهندسی صنایع بود که در اوایل قرن بیستم مطرح شد.
نظریه پردازان مدیریت مانند فردریک تایلور و فرانک و لیلیان گیلبرت، مطالعات زمان و حرکت را اساسا برای بهبود کارایی مولد طراحی کردند و این کار را با حذف موارد مربوط به هدررفت زمان در فرآیند تولید انجام دادند.
از سوی دیگر، مفهوم اثربخشی ابتدا در ایالات متحده در اوایل دههی 1980 محبوب شد، زمانی که آمریکاییها محصولات ژاپنی مانند خودروها و الکترونیک را پذیرفتند که ارزش و کیفیت بیشتری را ارایه میکردند.
در مقابل کارایی، اثر بخشی، ارزش آفرینی و رضایت مشتری را مد نظر قرار میدهد.
در حالی که کارایی و اثربخشی ممکن است ارتباط نزدیکی با شرکت مفروض داشته باشد، این دو در واقع دو مفهوم مجزا هستند.
هر یک از این دو واژه، چه مجزا استفاده شوند چه ترکیبی، برای ارزیابی شرکت در تلاشی برای ایجاد بهبود در فرآیند کسب و کار به کار گرفته میشوند.
منبع : مقاله اثر بخشی